April 24, 2007

How much wood would a woodchuck chop if a woodchuck could chop wood?

چـامـلـي به چـالـش مي‌كـشـد
يا
چـِـل‌چـرای ِ يك شيردريايي، اباطيل جهان را
.
۱-چرا دوتا دختربيست و سه ‌ساله كه جون‌شون واسه هم در مي‌ره، دوستي‌شون از حباب صابون هم ناپايدارتره؟
۲-چرا وقتي دوتا پسر تو پياده‌رو در حال سبقت گرفتن از يه دخترن،‌ يه دفعه ولوم صداشون زياد مي‌شه و بي‌جهت شروع به هرهرخنديدن مي‌كنن؟
۳-چرا دختره فكر مي‌كنه اگه همه‌جا با لحن شهين‌خانومي بگه تاحالا تو سايت‌هاي ثکصی نرفته، اين يه جور فضيلت اخلاقي حساب مي‌شه؟
۴-چرا پسره معمولاً وقتي تصادف مي‌كنه كه ماشين رو تازه از كارواش گرفته و دوست دخترش هم بغل دست‌ش نشسته؟
۵-چرا دختره احساس مي‌كنه كه موقع رقصيدن با يه پسر توي مهموني حتماً بايد يه لبخند مليح به پهناي اسب، تمام وقت رو لبش باشه؟
۶-چرا وقتي سرويس مدرسه دخترونه در حال رد شدنه، پسراي كنار خيابون شروع مي‌كنن به فول كنتاكت و نثار کردن القاب رکیک به همدیگه؟
۷-چرا دختره فكر مي‌كنه هيچ‌كس نمي‌فهمه كه صوتیـَن‌ش به اندازه‌ي دوتا تخته‌پاك كن، اسفنج چپونده شده توش؟
۸-چرا پسره كه هميشه مي‌گفت با شلنگ مشروب مي‌خوره،‌ به محض اينكه تو مهموني بخار الكل مي‌رسه بهش، گوز می‌شه می‌افته زیر دست‌و پا؟
۹-چرا دختره به اين نتيجه رسيده كه اگه خط چشمش تا دم شقيقه‌ش بره، اونقدر چشماش شهلا مي‌شه كه با يه نگاه اسيرش مي‌شن همه؟
۱۰-چرا وقتي پسرا تازه با يه دختري آشنا مي‌شن هميشه مي‌گن كه دوست‌دختر قبلي‌شون خوشگل‌ترين دختر دنيا بوده؟
۱۱-چرا از هرسيزده تا دختر ايراني، بر خلاف نظر شخصي‌شون، دوازده‌تاشون بالكل رقص بلد نيستن؟
۱۲-چرا پسره اولين بار كه با يه دختري مي‌ره شافي‌كاپ، فقط از كورس گذاشتن با ماشين و خاطرات سربازي و شيرينكاري‌هاش تو دانشگاه حرف مي‌زنه؟
۱۳-چرا دختره فكر مي‌كنه اگه موقع اولين بوسه نقش آجر يا جسد رو بازي كنه، اين خودبخود پاكدامني و عفاف‌ش رو اثبات ‌مي‌كنه؟
۱۴-چرا توي چت‌روم‌هاي ایرانی نود درصد پسرا از شهرك غرب و تمام دخترا از نياورون هستن؟
۱۵-چرا دختره تو مهموني فقط نصف پَر كالباس و دوتا نخودفرنگي مي‌خوره، بعد آخر‌شب كه مياد خونه از راه نرسيده مي‌شينه نون و پنير و هندونه مي‌زنه؟
۱۶-چرا پسره فكر مي‌كنه اگه خط ريشش رو در حدّ چوب كبريت باريك كنه، از چهره‌ي ريكي مارتين‌تري برخوردار خواهد شد؟
۱۷-چرا دختره تنهايي كه مي‌ره رستوران كوبيده خالي مي‌گيره، ولي با دوست‌پسرش كه مي‌ره جوجه‌كباب همراه با زيتون و سالاد و ساير مخلفات؟
۱۸-چرا پسراي منوّرالمغز شكست‌خورده، هميشه به طرز رقت‌انگيزي با گرگ بيابان هرمان هسه همذات پنداري مي‌كنن؟
۱۹-چرا دختره فكر مي‌كنه اگه هميشه از اين بچه‌هاي سر چهارراه فال و آدامس تقلبي و گل نرگس بخره، ديگه آخر مادر ترزائه؟
۲۰-چرا پسره واسه دختري كه به اندازه‌ي تخم بلدرچين هم حسابش نمي‌كنه، عطر شانل مي‌خره و همراه با اشك فراوون تقديم مي‌كنه؟
۲۱-چرا دختره باور داره كه اين صرفاً مهارت‌ش در چونه‌زنيه كه باعث مي‌شه بوتيكي‌ها اينقدر تخفيف بهش بدن؟
۲۲-چرا پسره فكر مي‌كنه هر دختر تر و تميزي كه ساعت نه شب منتظر تاكسي باشه خانم ويژه‌س، و به ضرب نوربالا و بوق مي‌خواد زوري بلندش كنه؟
۲۳-چرا دختره در تمام مواردي كه بطور غيرمنتظره با دوست‌پسرش تنها مي‌شه، حداقل يه هفته از تاريخ انقضای اپيلاسيون‌ش گذشته؟
۲۴-چرا پسره فكر مي‌كنه اگه يه فيگور فرديني بگيره و مثه بز زل بزنه به يه دختر خوشگل، طرف سه سوته عاشق دلخسته‌ش مي‌شه؟
۲۵-چرا همه‌ي داف‌هاي روشنفكر به طرز غيرقابل‌واقعاًمسخره‌اي شيفته‌ي كتاب شازده كوچولو نوشته‌ي!!احمد شاملو هستن؟
۲۶-چرا پسرايي كه به قول خودشون هـفـش تا دختر رو مثه بنز هـَندل مي‌كنن، آخرش محدثه رو مليكا صدا مي‌كنن و دودمان‌شون به فنا مي‌ره؟
۲۷-چرا دختره كه هميشه خواستگاراي نامريي كارخونه‌دار و توي‌ناسا‌كاركُن داشته، آخرش زن يه كارمند اداره‌ي آب و فاضلاب مي‌شه؟
۲۸-چرا پسراي خيلي باحال و كاردرست هميشه با يه زن بيوه دوستن كه خونه‌ش فرمانيه‌س و هر روز خودش با تويوتا «كاماري» مياد دنبالشون؟
۲۹-چرا دختره چنان از دو-سه تا خواستگار پروپاقرص‌ش حرف مي‌زنه كه انگار مثه آرژانتين دو-سه بار فاتح جام جهاني شده؟
۳۰-چرا پسره فكر مي‌كنه با روزي سه ساعت بادي‌بيلدينگ و هيكل گلدوني و كمر قيطوني، دختراي محل اتوماتيك مي‌رن تو كارش؟
۳۱-چرا دختره كه همه‌ي دكترا جوابش كردن كه هيچ راهي واسه نجات دماغش وجود نداره، طرفدار سينه‌چاك زيبايي طبيعي و خداداديه؟
۳۲-چرا پسره فكر مي‌كنه اينكه يه فيلمايي مثه سينما پاراديزو و پدرخوانده و آيز وايد شات رو ديده باشه، تضمين قلم‌چينگ روشنفكريه؟
۳۳-چرا دختره احساس مي‌كنه اگه صداش رو تو دماغي كنه و موقع حرف زدن عمداً اِم اِم كنه، ديگه خيلي ثکصی و تودل‌برو مي‌شه؟
۳۴-چرا پسره هنوز كه هنوزه دث‌-متال گوش مي‌ده و البته يادش نمي‌ره كه فواصل‌ش رو با مدرن‌تاكينگ و داريوش پر كنه؟
۳۵-چرا دختره باور داره كه تورهاي چهار روزه‌ي دبي و تركيه يعني «خارج رفتن» و حتماً هم بايد به‌صورت بيكيني-لاين برنزه بشه كه آره ديگه؟
۳۶-چرا پسره كه دانشگاه آزاد ابرقو يا «شهر جديد مجلسي» درس مي‌خونه، با اعتماد به نفس مي‌گه كه مدرك‌شون از پلي‌تكنيك معتبرتره؟
۳۷-چرا دختر-پسراي حذب‌اللهي هميشه اولين كسايي هستن كه واسه اردوهاي دانشگاه ثبت‌نام مي‌كنن و كلاً اينقدر به فعاليت‌هاي فوق‌برنامه‌ی مختلط علاقه دارن؟
۳۸-چرا پسره فكر مي‌كنه كه ما به شرح جزءبه‌جزء دختربازي‌ها، خانم‌بازي‌ها و مدارج جنسي‌ش كوچكترين علاقه‌اي داريم؟
۳۹-چرا دختره متوجه نيست كه به‌جاي دكلره كردن سيبيلاش كه در نور عصرگاهي خودشون رو بطرز راننده‌كاميونانه‌اي نشون مي‌دن، بايد فكر اساسي‌تري بكنه؟
۴۰-چرا پسره نمي‌دونه كه موقع كاويدن امعاء و احشاء دوست دخترش تو سينما نيازي به اين‌ همه تقلا واسه عادي‌سازي نيست، چون رديف‌هاي عقبي كاركشته‌تر از اين حرفان و اُلردي بي‌خيال فيلم شدن؟
و كلاً
چرا آب تو تلمبه‌س ... چرا باصن قلمبه‌س؟
.
.
قطعاً ادامه دارد

0 حرف: