.
از روز اول، گاهی با گوشه-کنایه و گاهی با اشارههای سرراست، سعی کردم از خودم یه شخصیت چیزفهم و بامعلومات و کرم کتاب و سرشبهتنشمیارزه و بالاخرهتابلوئهکهچارتاکتابخونده بسازم و مدت مدیدیه که منتظرم بلکه کسی صداش در بیاد که دمت گرم آقاجون، خیلی باحالی، حالا بگو ببینم بهترین کتابی که تو زندگیت خوندی چیه؟ ولی با کمال تاسف اینقدر به این مسئله بیتوجهی شد که مجبورم خودم بپرسم و جواب بدم. ولی نه قصد دارم از اون چکامههای چام سر بدم، نه از اون سرودهای سانتیمانتال. و نه تنها کسی رو تشویق به خوندنش نمیکنم، بلکه از همه میخوام ازش دوری هم بکنن. میخوام لذتش واسه خودم بمونه و اینکه دیگران هم توی این خوشی شریک بشن هیچ جذابیتی برام نداره. با اینکه اگه بخوام میتونم زیباترین رودهدرازی کائنات رو تحویلتون بدم، ولی لام تا کام حرف نمیزنم. البته من دیگه دستم پیش شما روئه و میدونید که اینم یه تیریپ جدیده. ولی حالا...
.
.
-آزموسیس، بهترین کتابی که تو عمرت خوندی چیه؟
-پاییز پدرسالار
.
.
El otoño del patriarca/The Autumn of the Patriarch, Gabriel Garcia, 1975
پاییز پدرسالار، گابریل گارسیا مارکز، ترجمه حسین مهری، امیرکبیر، ۱۳۵۷
0 حرف:
Post a Comment