January 27, 2007

وقتي يك پيرزن كوچولو فــيــل هـوا مي‌كند : ژانـر

در اين شعر رازي هست . دقيقاً نمي‌دانم چه راز يا چه جادوييست كه من نمي‌توانم فكر نكنم اين شايد بهترين شعري باشد كه در تمام زندگي‌ام خوانده‌ام . و نمي‌دانم چرا ياد «بـنـجـي» در خشم و هياهوي فـاكـنـر مي‌افتم و ياد صداي گيتار«پــپ رومـرو» كه «الـحـمـرا»ي تـاره‌گـا را مي‌زند .خلاصه هر‌چه هست، شعر غول‌پـيـكري ست
.
.
ويـسـواوا شـيـمـبـورسـكـا
.
چشـم‌انـدازي با يـك دانـه شـن
.
نامـش را گـذاشتـه‌ايـم دانـه‌ي شـن
هـرچنـد كه او
خود را نـه دانـه مي‌نـامـد، نـه شـن
و بـدون اسـم هـم
روزگارش خـوب است
چه اسـم خـاص باشد، چه عـام
گـذرا يا مـانا
نـادرست يا درست

دركـش از نـگـاه و لـمـس‌كردن ما، هـيـچ است
اصلاً خـودش را
مورد لـمـس يا نـگـاه نمي‌دانـد
و افـتـادنـش بـر لـبـه‌ي پـنجـره
حـادثـه‌ايـست تـنهـا براي مـا، نـه او
و
چـه بر لـبـه‌ي پـنجـره افـتـد
چـه هـر جـاي ديگـري
نه انـدكي برايـش فـرق دارد
نه اينـكـه حـتـي مطـمئـن بـاشـد
از قـبـل ، افـتـاده‌ام؟
يا هـنـوز در حال افـتـادنـم؟

هـمـان پـنجـره
به چشـم‌انـداز زيـبـاي دريـاچـه‌اي، بـاز است
ولي چشـم‌انـداز
خود را نمي‌بـيـنـد
و وجود داشـتـنـش در اين دنـيـا
بـي‌رنـگ و بـي‌شـكل
بـي‌صدا و بـي‌بـو
و بـي‌درد اســت

هـمـان دريـاچـه
تــَهـي دارد
ولي وجـود داشـتـنـش، بـدون تـه اسـت
سـاحـلي دارد
ولي خـودش بـي‌سـاحـل اسـت
آب دريـاچـه
از خـشـك و خـيـس
بـرداشـت حـتي مبـهـمـي نـدارد
و مـوجـهـا نـمي‌دانـنـد
كه دسـته دسـته مي‌آيـنـد، يا تـك به تـك
و بر سـنـگـهـاي ريـز و درشـت
اگـر شـتـك زنـنـد
خـروش خـود را نخواهـنـد شـنـيـد
ايـن مـوجـهـاي كــَـر

و ايـنها هـمـه زيـر آسمـاني انـد
كه ذاتـش بــي-آسـمـان است
خـورشيـد درش غـروب مي‌كـنـد
بي‌آنـكه واقـعاً غـروب كرده باشـد
و پـشـت ابـر مي‌رود
بي‌آنـكه پـنـهان شـود
و بی‌آنکه ابـر، بخواهـد پـنهان كـنـد
و بـاد هـم
اگر ابـر را كـنار زنـد
هـيـچ دلـيـلي جـز وزيـدن نداشتـه است

يـك ثانـيـه مي‌گذرد
دومـيـن ثـانـيـه
و سـومـيـن
حـال آنـكه ايـن سـه ثانـيـه، ‌تـنـها براي ماست
نـه بـاقـي جهان

زمان مثـل پـيـكي با پـيـام فـوري گـذشتـه است
ولي اين فـقـط تشـبيـه ماست
خودمان پـيـك را ساخـته‌ايـم
كه تـظـاهر كـنـد به شـتـاب
و حـتـي
اگر پـيـامي هـسـت در ايـن مـيـان
بـراي انـسـان نـيـست
.
.
نكته : متن اين شعر در ابتدا بر اساس ترجمه فارسي «آدمها روي پل» بوده كه با نگاه به دو ترجمه انگليسي و كمك گرفتن از دوست لهستاني‌ام ويرايش شده

0 حرف: