January 22, 2007

آنـچـه در مورد جــگــر مي‌دانيد بنويسيد : ژانـر



البته بر ما ملت عزيز واضح و مبرهن است كه كبد يا جگر «لـيـور» از اعضاي حياتي بدن است كه مركز متابوليسم بسياري از مواد ضروري مثل آنزيمها و پروتئينها مي‌باشد و كلاً هزار و يك خاصيت دارد

جگر از صدر اسلام هم مورد توجه بوده و در آنزمان چون علاقۀ عمومي به خوردن آن كم بوده اگر كسي چنين كاري مي‌كرد بچه‌معروف مي‌شد، مثل هـنـد جگرخوار . البته قديمي‌ترين شهرت آن مربوط به جگر زليخا است كه امروزه كنايه از پاره‌پاره و رقت‌برانگيز بودن است و براي دل‌سوزاني بكار مي‌رود

جگر همچنين از ارگانهاي شهوطبرانگيز و قابل‌خوردن جنس مؤنث است و بر اين اساس متلك‌هاي معروفي توليد‌شده مانند «جيگرتو بخورم» و فرم كوتاه‌شدۀ آن «جيگرتو» خالي . و اخيراً هم دو وارياسيون لزج‌تر، بشكل «جيگرتو گازگاز» و لجن‌تر، بشكل «جيگرتو خام خام» به بازار ارائه‌شده

از طرفي اگر «جيـگگرر» بصورت خاص و كشيده همراه با خماركردن چشمها ادا شود، دلالت بر اوج شهوت و آمادگي فرد براي جفت‌گيري دارد

در لايه‌هاي زيرين جامعه از اين عضو براي خطاب‌كردن خودماني و صميمي و يا كلاً براي باحال‌نمايي استفاده مي‌شود. مثلاً شما جمله دل‌انگيزي مي‌خواهيد بگوييد، كافيست «جيگر» را به ابتدا يا انتهاي آن اتـچ كنيد ، كه سريعاً با طرف پسرخاله‌ شده و مي‌توانيد مذاكره را ادامه دهيد

ساير عبارات مطرحي كه در آنها از كبد استفاده شده:

جيگر داشتن: كنايه از شجاعت است و در واقع ورسيون مؤدبانۀ بيضه‌داشتن است و وقتي بكسي بگوييد «جيگرشو نداري» منظور اين است كه طرف را براي انجام كار احمقانه‌اي تحريك كنيد

جيگرم حال اومد: كنايه از نوشيدن هرچيز گوارا و خنك، وقتي عرق از چاكهاي بدن جاريست. و گاهي هم استعاره از لذتيست كه از درب و داغون شدن ديگران به آدم دست مي‌دهد و دل را خنك مي‌كند

جگرگوشه/جگرپاره: به معني خيلي عزيز بودن است بخصوص وقتي طرف زرتش قمصور شده و عزيزتر شده باشد

جيگرطلا:نوعي خطاب محبت‌آلود فانتزي است كه اغلب براي خردسالان و گاهي هم در لايه‌هاي مياني جامعه براي معشوق بكار مي‌رود و بطور تلويحي حاكي از آنست كه براي خوابيدن با او بي‌تاب هستيد

و خب طبعاً جوك‌هاي حاوي جگر هم وجود دارند مثلاً آنكه يك همولايتي مدرسۀ غيرانتفاعي دخترانه باز مي‌كند و اسمش را مي‌گذارد «جيگركي غضنفر»

اهميت كبد بحديست كه تنها عضوي از بدن جانوران است كه بطور مجزا نقش كارآفريني را بعهده مي‌گيرد و شغل شريف جيگركي را توليد مي‌كند و از اين نظر حتي از كله-پاچه(عليهم‌السلام) هم پيشي مي‌گيرد. جهت آشنايي بيشتر با اين مقوله مي‌توانيد آخرهفته‌ها به «دل و جگر سلطان» واقع در خيابان شريعتي، دو راهي قلهك مراجعه‌كنيد. و البته اگر حرفه‌اي هستيد مي‌دانيد كه بايد يكي از آن كثيف‌هايش (كه از آن مگس سبزها دور و برش پلاس باشند) را در محدودۀ خيابان انقلاب به پائين امتحان كنيد

در كل، جگرخوري آداب و مرام خاص دارد و در واقع نوعي تفريح است و مي‌توان گفت بيش از آنكه جهت سيرشدن باشد، بعنوان باحالـيـّت و «اي وَل» مطرح است بويژه اينكه معمولاً به‌هر سيخ بيش از پانزده گرم جگر آويزان نشده و براي سيرموني حداقل بيست سيخ يا مقدار زيادي نان لازم است

اكثر مردم جگر را آبدار، و گروهي هم «ول-دان» مي‌پسندند . در اطراف ترمينالها چرخ‌دستي‌هاي جگركي حتي قبل از طلوع آفتاب پررونق هستند . جگر وابستگي عميقي با دل و قلوه دارد و وقتي مي‌گوئيد برويم جگر بخوريم، در واقع هر سه را مي‌خوريد. در سالهاي اخير گويا فروش جگر سفيد(ريــه) ممنوع شده ولي لوزالمعده(كه قوامي لاستيكي و بويي مهوع دارد) همچنان طرفداران ويژه‌اي دارد

غذاهاي بسياري با جگر تهيه مي‌شود مانند «جغور بغور» و دو-پيازۀ جگر، و در سطح بين‌المللي هم چيزهايي مثل پـاتـۀ جگر (كه اگر عادت نداشته باشيد حتماً مسموم مي‌شويد) و سوسيس جگر و سوپ جگر غاز

بايد گفت در مورد فوايد جگرخوري همواره اغراق شده و داستانهايي كه گفته مي‌شود از قبيل اينكه به آدم جون مي‌دهد و خون مي‌سازد و اينها، اغلب آميخته با خرافات است و كسي با خوردن جگر پهلوان نشده كلاً

جگر همچنين در دنياي ورزش هم حضور فعال و «اُسّ و قرص‌داري» دارد و مثلاً مي‌توانيم به تيم لــيــور-پـول كه فردوسي‌پور طرفدار آن است اشاره كنيم. در عرصۀ بازيهاي كلامي هم نقش بسزايي دارد و مثلاً اگر بتوانيد هـفـش بار سريع بگوئيد «شيش سيخ جيگر سيخي شيش زار» از محبوبيت مناسبي در حلقۀ دوستان برخوردار مي‌شويد و همين‌جا بگويم كه سيخ جگر سيخ دراز و باريكي است كه كاربرد‌هاي جانبي فراواني از جمله در صنعت «سيخ و سنگ» دارد

در مجموع اينكه چرا از بين آنهمه امعاء و احشاء، اين عضو كه چندان بر و رويي هم ندارد و بي‌سر و صدا كار خودش را انجام مي‌دهد، با مفاهيم عشق و علاقه و شهوط و شجاعت پيوند خورده، و اينكه چرا اين عضو شريف اينقدر به گه كشيده‌شده كه نامش گاهي چندش‌اور جلوه مي‌كند، هنوز در هاله‌اي از ابهام است و تحقيقاتي جانانه را مي‌طلبد

اين بود انشاي من

0 حرف: