January 19, 2007

شكست‌خورده‌هاي جهان متحد شويد يا مروري بر زيست‌شناسي اول دبيرستان: ژانـر



چـاملي رو سالهاس كه مي‌شناسم، يه شيـردريايـيـه . چـامـلي يه عادت خاصي داره. اون هيچ يادگاري و نشانه‌اي از گذشته‌ش نگه نمي‌داره. مثلاً وقتي دورۀ دلدادگـيش با يه نفر قـلوه‌كن مي‌شه و امكان دوبارگي به صفر مي‌رسه يه روز مي‌شينه و در كمال خونسردي هر چيزي كه طرف رو براش ياد آوري مي‌كنه، نابود مي‌كنه و دور مي‌ريزه. از ته‌بليط سينما و باغ ‌وحش بگير تا عكسهايي كه ريزريز مي‌شن و عطري كه در راهاب ريخته مي‌شه و ساعتي كه با چكش له مي‌شه و لباسهايي كه قيچي‌كاري مي‌شن . و بعد، جوريكه دست كسي بهشون نرسه اونا رو به طبيعت مي‌سپره كه حالا تناسخ كنن، بازيافت بشن يا اصلاً چيزي نشن. اون حتي به پاپـيـون تـنـسي تاكسـيـدو هم رحم نكرد. و البته اين نشان-گريزي، شامل چيزاي ديگه مثل كارنامۀ دبستان و كادوهاي عصرحجري و مدالهاي شنا و تمام خنزر پنزرهاي غيررومانتيك و كاغذهاي تاريخ‌گذشته هم مي‌شه
...
ممكنه فكر كنيد كه چـامـلي بايد به روانپزشك مراجعه كنه، ولي اون معمولاً از پس اونا هم بر مي‌آد . اون با زوركي چسبيدن به پس‌مونده‌هاي گذشته‌ مخالفه و مي‌گه نوستالژي بايد خودجوش باشه . نبايد چوب توي بـاسـن خاطرات ايـام شـبـاب كرد . گـذشـته مثـه سـگ مي‌مـونه ، بايد آزادانه دنبالت بياد ، نه به زور قلاده و پوزه‌بند و اخـتـه‌كـنـون . چـامـلي وقتي تازه كلمۀ پتانسيل رو ياد گرفته بود يه بار گفت : گـذشته هميشه پتانسيل تكرار و توليد مثل و چاق‌شدن و تجديد فراش و بازتوليد خودشو با اسم و قيافۀ جديد و امروزي داره. يعني اين چيزي كه قراره سه‌شنبۀ ديگه اتفاق بيفته ، ممكنه هيچي كمتر از اوني كه پنج‌شنبۀ سيزده سال پيش افتاد نداشته باشه. حتي گفت گـذشته يه جور نرم افزاره كه هميشه مي‌توني مطمئن باشي ورژن جديدش خواهد اومد ، الكي ورژن قديمي رو صدجاي هاردت كپي نكن كه كار از محكم‌كاري عيب مي‌كنه
...
چـامـلي شناگر خوبيه و يه بار سوم شد. چـامـلي شبـا راحت مي‌خوابه و كم غلت مي‌زنه. چـامـلـي بزرگـه ، حداقل پونصد كيلو

0 حرف: