December 28, 2006

Genre : Being Too Nice Is Not That Nice

من مركز كهكشانم و تو روبروم نشستي ومي‌خوام از سرگردوني درت بيارم. مي‌گم كه از فكراي بيمارگونه نترس. از رؤياهاي مهارگسيخته نترس. وقتي خودت هستي وخودت، ذهنتو ول كن بذار جولان بده. توي كلۀ آدم مرزي وجود نداره. قلمرويي بي‌انتها دربست در اختيار تو. شجاع باش و بتازون. حتي برو جايي كه عرب ني انداخت. نترس از فكراي كج و معوج، ماليخوليايي، مريض، ناجور، ضداخلاقي، يا هرچي. اگه چيزي به ذهنت اومده معنيش اينه كه وجود داره. پس بذار بياد جلو حرفشو بزنه. نترس. چيزي نميشه كه. كسي هم نمي‌بينه و نمي‌فهه
اصلاً گاهي اين فكراي ناهنجار لازمن. اين حق توئه كه تو رؤياهات هر كاري خواستي بكني.عشق و نكبت رو به پاي هركي كه مي‌خواي بريزي. به هركي دلت خواست نزديك بشي و چوب توي ماتحت هركسي بكني كه دلت بخواد.فحش بدي، لگدمال كني، تيربارون كني، انتقام بگيري يا تحقير كني. همه‌مون يه ليست نـفـرت داريم از آدمايي كه مي‌خوايم سر به تنشون نباشه. اگه بگي نداري به خودت دروغ گفتي، نه من. اگه دوست داري با تراكتور از روشون رد شو. اگرنه، اره‌برقي رو امتحان كن. تو آزادي. و اين آزادي چيزي نيست كه بشه ازت گرفت. گناهي در كار نيست. اگه تو ذهن سالمي داري، يه مقدار فكراي بيمار هم بايد اون تو باشه، بـايــد. فقط ديوونه‌ها هستن كه صد در صد سالمن
اصلاً تقصير اون كسيه كه اولين بار گفت ذهن آدم مثل يه لوح سفيده و بايد همونجوري تميز حفظش كرد. ديگه بي‌ربط‌‌ تر از اين نميشه. مگه نمي‌بيني بچه‌هاي سه-چهار ساله چقدر شرورن. چون آزادتر از ما هستن. با خودشون راحتن و افكار پليدشونو هفت تا سوراخ قايم نمي‌كنن. نمي‌گم آدم بدي باش و كاراي ديوانه‌وار بكن. نه. ولي طبيعت انساني خودتو باور كن و بذار بيكرانگي(بي سر و ته گي) فكرت، آزمايش كنه همه‌چي رو. به رؤيا و رؤياپردازي احترام بذار از اينكه بالاخونه رو با ايلوژن‌ها و ايماژ ها پر كني نترس. اون بالا، توي كلۀ مخروطيت، هيچي زشت نيست و توي رؤياهات اگه لازم بشه مي‌توني با پيژامه تا ميدون ونك هم بري
...
مي‌بينم كه حرفام حسابي روت اثر گذاشته و با بازوكــاي خيالي داري سوراخ سوراخم مي‌كني. پدرسگ، تو ليستت بودم؟
نكته: براي ديدن نمونۀ عملي ليست نفرت ايـنـجـا رو ببينيد