December 18, 2006

چگونه ياد گرفتم دست از سوسول‌بازي بردارم و به سيبيل عشق بورزم : ژانـر



حالم از سيبيل بهم مي‌خوره. ولي مُـردۀ دوتا سيبيلو ام. يكيش كه بابامه. باباي بدون سيبيل كه اصلاً لطفي نداره، لوث ميشه. اون يكي هم آقـاييـه كه در تصوير مي‌بينيد. مي‌دونم سيبيـلش مثه گـروهباناس، مثه برس واكسه. ولي به من چه . من كه مغز ندارم. تعصب كور كه مي‌دوني چيه؟ من آزموسيس‌ اِشونم. يه جاهايي تو زندگي دوگما لازمه. اصلاً مگه خودت واسه دختر خالۀ جوش‌جوشيت كه به همه پا مي‌ده ، يـقـه جر نمي‌دي؟ اينجا ديگه منطق و اينا تعطيله جوجه . اگه تيم‌ملي ايتاليا با آرژانتين هم بازي كنه من طرفدار عمو گابريل اَم. كاشكي بچه‌ محلمون بود كه هر كي مي‌گفت سيبيلاش مثه كلارك گـيبـله و بايد جلوي نيچه لنگ بندازه، خودمون جـوب‌ماليش كنيم . اصلاً چرا پيغمـبر نشد گابـو؟ كـتابشو كه داره . فقط يه مدرك چوپاني مي‌خواد
خلاصه اينكه ... بابا اينكاره ... بابا اِنــدُ الله ... بابا اولوالعزم ... گزارش مرگ و آدم‌ربايي كه هيچي ، تو اگه هوس كني گزارش هواشناسي بنويسي ، تو بيابون برف مياد (يه كم شور شد ولي عيبي نداره)