يه عمر قايمش كردم اين رازو. ولي حالا ميخوام از فشار لهكنندهش خلاص شم. اصلاً اينجا رو ساختم واسه همين اعتراف. خب... من يه زماني خيلي جواد بودم. حالا زود همه نپرن وسط كه الان هم هستي بابا. منظورم از اين نظر نيست .از اون نظر. تازه پسر دختراي اول- دوم دبيرستاني همه از دم جوادن. همه شريك جرميم. ولي خب... من وضعم شايد خرابتر بود. يعني يه كارايي كردم كه دلم ميخواد همۀ شهود سرطان بگيرن و صاعقه بزنه بهشون كه كارم از خاطرۀ بشريت پاك بشه. حتي الانم گوشام داغ شد كه اين يكيو يادم اومد
با يه گله از بچهها نزديك مدرسه دخترونه پارك كرده بوديمو با بلندترين صداي ممكن و خندههاي وحشتناك و شوخيهاي كارگري و هر ترفند مذبوحانۀ ديگه داشتيم از دخترا كه از خودمون بدتر بودن دلـبري ميكرديم. دوستم لندروور پشتباز باباشو دودر كرده بود. من و يكي ديگه پشت نشسته بوديم. بعد يه دفعه اين راه افتاد و صداي ضبطو تا ته بلند كرد و گاز ميداد. ما هم فرصتو مغتنم شمرديم و پاشديم و عمليات ژانگولر و رقص خردادياني و كاراتۀ نمايشي رو با لبخندي قهرمانانه و خود-مستربين-بينانه شروع كرديم و احساس ميكرديم دنيا با تحسين به ما خيره شده و ما باحالترين ريكي مارتيناي جهانيم... و تا وقتي بر اثر ترمز ناگهاني با كون پرت نشديم يه گوشه، از پا ننشستيم. و البته همون شبش هم دوستدخترم با فضيحت باهام بهم زد. و برادر بزرگم كه مراد معنويم بود بهم گفت خاك تو سرت، ديگه هيچجا نميبرمت...آخه من اين لكههاي ننگو چيكار كنم؟ اگه بيست سال ديگه يكي اينو واسه بچهم تعريف كنه و بگه اين بابات كه اينقدر گوز-گوز ميكنه، فلاني بود، من درجا خودمو ميندازم زير تريلي. شوخي هم ندارم
با يه گله از بچهها نزديك مدرسه دخترونه پارك كرده بوديمو با بلندترين صداي ممكن و خندههاي وحشتناك و شوخيهاي كارگري و هر ترفند مذبوحانۀ ديگه داشتيم از دخترا كه از خودمون بدتر بودن دلـبري ميكرديم. دوستم لندروور پشتباز باباشو دودر كرده بود. من و يكي ديگه پشت نشسته بوديم. بعد يه دفعه اين راه افتاد و صداي ضبطو تا ته بلند كرد و گاز ميداد. ما هم فرصتو مغتنم شمرديم و پاشديم و عمليات ژانگولر و رقص خردادياني و كاراتۀ نمايشي رو با لبخندي قهرمانانه و خود-مستربين-بينانه شروع كرديم و احساس ميكرديم دنيا با تحسين به ما خيره شده و ما باحالترين ريكي مارتيناي جهانيم... و تا وقتي بر اثر ترمز ناگهاني با كون پرت نشديم يه گوشه، از پا ننشستيم. و البته همون شبش هم دوستدخترم با فضيحت باهام بهم زد. و برادر بزرگم كه مراد معنويم بود بهم گفت خاك تو سرت، ديگه هيچجا نميبرمت...آخه من اين لكههاي ننگو چيكار كنم؟ اگه بيست سال ديگه يكي اينو واسه بچهم تعريف كنه و بگه اين بابات كه اينقدر گوز-گوز ميكنه، فلاني بود، من درجا خودمو ميندازم زير تريلي. شوخي هم ندارم