خام تر از من تو زندگيت ديده بودي؟ همۀ حرفاتو باور كردهبودم. فكر ميكردم كلمه به كلمهش راسته. به هركي ميرسيدم يقهش رو ميگرفتم كه: ميدونستي اينو؟ فلاني گفته. ولي نميفهميدم چرا همه مثه بز نگام ميكنن. داستان دشنهكِشي هات رو موبهمو قورت ميدادم مطمئن بودم دو متر قـد داري و دور بازوت اندازۀ دور كمر خودمه. آخرش عكستو ديدم. چي بهت بگم آخه؟ يه پيرمرد اُتـو-لازم و زپرتي كه علناً كور بود. نامرد تو خجالت نكشيدي از سنت؟ تو بزرگترين دروغگوي تاريخي. خيلي نامردي بورخس. ميخوام خفهت كنم. لعنت به من كه اگه الان بازم بهم بگي ديشب تو ميدون راهآهن دو تا باديبيلدينگِ موتوري رو با چاقوي خوزه خطخطي كردي، بازم باور ميكنم. اَه،خيلي خري، ميدونستي؟ تو يه غـولـي بورخس. ميترسم ازت