.
.
فـلـسـفـهبـافـی
.
اگر در فاصلهی ۲۰ تا ۲۸ سالگی حداقل یکبار رابطهای داشتهاید که بدون فحش و فضیحت، حداقل ده ماه طول کشیده و در پایان به خود گفتهاید که چقدر خوب بود، بدون خواندن نوشتهی زیر به خانهی شمارهی چهل و سه بروید و دو تا طالبی در بشکه بیندازید و سه بار به نفر بغلدستیتان بگویید: فـزرتـکم قـمـصـورا.
.
.
[...] همان عشق است، یا هر چیز دستمالیشده یا نشدهی دیگری که بنامیماش، علاقه، دلبستگی، ذوب شدن، رمانس، رابطه عاطفی، کمیستری دو نفره، هورمونپراکنی، التراگ، درگیری احساسی، محدثه، ملیکا، یا هرچی.
.
[...] نوعی بازی است که برای انجامش نیاز به وجود «دو نفر» هست، نه یک نفر، اینکه بگوییم «من عاشق فلانی هستم، ولی اون نمیدونه یا اون دوسم نداره یا برام مهم نیست که اون چی فکر میکنه یا عاشق کس دیگهایه» هم از نظر زبانشناسی و هم از نظر مغزشناسی غلطه. عشق یکطرفه، نه اینکه غلط باشه، اصلاً وجود نداره و این وجود نداشتناش اونقدر واقعیه که من زورم میآد حتی بگم توهمه. عشق، پینگ پنگ بازی کردنه و برای این بازی دو تا آدم، همراه با بند و بساط دیگه لازمه و البته میتونی میز رو بچسبونی به دیوار و با خودت بازی کنی، ولی به کسی نگو این روزا زدم تو کار پینگ پنگ.
.
[...] همان چیزیست که در تصویر بالایی نوشتهی قبلی دیده میشود. سهل و ممتنع است. شقالقمر نیست. به سادهترین وجه ممکن باعث تمایز دو نفر از بقیهی نفرات میشود. به همان سادگی انداختن دو دستمال سفید، و نه یک دستمال سفید، روی دو سر. آن دو نفر ذرهای عوض نمیشوند. موجودیت درونی و بیرونیشان با یک عکس پرسنلی دونفرهی معمولی هیچ تفاوتی ندارد، عاشقانه بودن تصویر آنها صرفاً بهخاطر همین دستمال سفید است که مگریت بر سر آنها انداخته و آنها را در یک موقعیت جدید و رازآلود و غیرقابلتوضیح داده که فقط خودشان میدانند واقعاً آن زیر چه خبر است. این دو نفر باور کردهاند که عاشق همدیگر هستند بیآنکه با هم یکی شده باشند یا نیازی ببینند که بیشتر از آنچه میبینیم به ما توضیحی بدهند.
.
[...] همان چیزیست که در تصویر پایینی نوشتهی قبلی دیده میشود. دو نفر یک توپ پینگ پنگ را با دو نی نوشابهخوری نگه داشتهاند. کاریست که از همه بر میآید ولی مثل هر بازی کامپیوتری دیگری اینجا هم رکورد مهم است. این وضعیتی نیست که اگر سر جایت بنشینی بتوانی بیش از چند دقیقه دوام بیاوری. پس ما دانشاموزان عزیز از همینجا نتیجه میگیریم که عشق یک فرآیند صد در صد دینامیک است که در هر لحظه با شرایط تازهای بازی میشود و شما باید قادر باشید حتی در صورت خاریدن نوک دماغ یا قلقلکشدن کپلهایتان هم توپ نارنجی را بین نیهای سبزرنگ زنده نگه دارید. قوانین بازی از فرط سادگی احمقانه بهنظر میرسند و اگه فکر میکنی اینکاره هستی، امتحانش ضرری نداره. ولی نیاز به یه هـمـبـازی داری اول، که اونم اینکاره باشه.
.
[...] همان چیزیست که در هر دو تصویر نوشتهی قبلی دیده میشود. قرار گرفتن در یک موقعیت خاص است. گاهی نیاز به انجام هیچکار خاصی هم نیست در آن موقعیت خاص. همان فیگور گرفتن برای کائنات کافی است. گاهی هم کار نه چندان پیچیدهایست مثل همون نیبازی. ولی مهم اینه که همین شرایط ساده رو، کامل قبول کرده باشی و اگه دیدی که دو تا دستمال سفید یا دو تا نی و یه توپ افتاده روی میز، راهت رو نکشی و نری. البته اگه قصد ادامه تحصیل داری یا الان بیش از حد «بـیـزی» هستی یا چی، راهت رو هم کشیدی و رفتی، همین دیگه.
.
[...] موجودیت مستقل داره. و به همین دلیل به کسی، به هیچ کدوم از طرفین، تعلق نداره. یه چیزیه که مابین اون دو نفر و توسط اونها تولید میشه و در حدفاصل اونها قرار میگیره و اونها رو به همدیگه ارتباط میده. و در عین حال مانع از بهم چسبیدنشون میشه. عشق توی سینه نیست و با قلب و خون و هورمون و قرمز و مشکی و علی پروین ارتباطی نداره. چیزی نیست که درون آدم باشه، چون توپ پینگ پنگ رو نمیشه قورت داد. و نمیشه مالکیتاش رو تقسیم کرد. نه به این دلیل که توپ، پاره میشه. به این دلیل که «که چی بشه؟».
.
.
پ.ن: فواید بیولوژیک و آکروباتیک مباهص فوق، توسط یک تیم زبده از کارشناسان (شامل ت.ه از آمریکای شمالی، چ.گ. از چارباغ، گ.ب. از سنگاپور، ابولی از صفاسیتی و ...) تحت بررسی است.
.
0 حرف:
Post a Comment