سرودي واسه همهي خواهر كوچولوها، كه خداينكرده يه وخ شـاپـره نيششون زدهباشه
.
دانــههاي نـور / قـطـرههاي عشق / تـيـلـههاي زندگي
ميچـكـد فرو
روي خــاك خسـتهاي كه آشناست
با خراش تـشـنـگـي.
.
ريـسـههاي روشني / ضربـههاي خاطره / كـوبـههاي نرم آب
يـاد چـشـمـه را دوباره ميتـنـد
بر كــلاف داغ دشت.
.
خــاك ؛ مــنتـظـر / بـیـشــه ؛ بـيـقـرار / دختري رسيد
كـودكـانه چـرخ زد
رقـصپـاكـنـان دويد:
برسكوت ريـشـهها / روي كـُـپـههاي كــاه.
.
باز هم دويد و خـسـتـه شد.
در مـيـان لـرزههاي حــس مـبـهـمي
خــط سـرخـوشـانـهي لبش / بـياراده بـسـتـه شد،
يـك كمي دلـش گـرفـت.
.
باز هم ولي نفـسنفـسزنــان دويد.
چــشـــمهاي تــيــرهاش
مـلـيـلـههاي نـقـرهگـون ابــر را / كـنـار زد.
آفــتــاب را به خـود كـشـيـد و / آبگــونــه شد.
دسـتهاي نـازكش / سـوي آسـمـان گــشـودهشد ، ســبــك.
.
آرزويـي از دلــش گـذشـت؛
كـاش يك پـرنـدهي سـفـيـد مـيشـدم
تا به عـمـق آسـمـان / آســمــان صــورتــي / فــرو روم
بـر گــلــيــم ابــر پـنـبــهاي رهــا دَوَم
در تـولــد بدون زرق و برق قــطـرهها
تــرانــه ســر كـنـم / تــرانــهاي.
.
دخــتـرك دويـــد و بــاز هم دويـــد.
در گــمــان خــود گــشـود بــال
تـا كـنـار تـپـّـهزار ابــرها / به يـك نفس پــريــد.
واقــعــاً / دسـت روي گـيـسوان ابــركـي كشــيـد.
واقــعــاً / گـونـه روي گـونـههاي آســمــان نـهـاد.
.
كــاش / يـك نسـيـم مـهـربـان
از حـيـاط تـنـگ خـانـهاش / بـاغ آجــري / گــذر كـنـد.
لابلاي بـافـهي سـيـاه مـوي او / بـرقـصـد و
گـوِيـدش:
مـادر سـپـيـدموي ابــر اگر / در ميان پـيـكري از آب
روح ميدمــد به دانــههاي نور / قـطـرههاي عشق و / تـيـلـههاي زنـدگـي
در امــيــد خــنــدهايست
روي لالــهي لــبــان تـــو
بـر انــار دخـتـرانـهي دهـان تـــو.
.
0 حرف:
Post a Comment