گردش غيرعلمي
.
مواد لازم: جاده چالوس، ماشين، دوستپسر/دختر(بسته به جنسيت خودتون)، فيله گوسفند خوابونده تو پياز و جوجهكباب زعفروني(هر كدوم 750 گرم)، يك كيلو گوجهفرنگي، يك زوج عقدكرده براي جلوگيري از نهي از منكر، منقل و ذغال و اينا، ميوه(مثلاً هندونه)، وسايل چاي، سيدي موزيك(بسته به سليقهتون فقط جون عمهتون دپكننده نباشه).
.
طرز: يه سهشنبهي غيرتعطيل همهي برنامههاتو از قبل كنسل كن. ساعت هفت بيدار شو و يه ساعت چسان فيسان كن و بعد اول برو دنبال دوستدختر و بعد زوج مذكور رو سر راه وردار، جوريكه ساعت نه اول اتوبان تهران كرج باشين. با يه سرعت معقول هم كه بري نيمساعته ميرسي اول جاده چالوس. نيازي به هنرنمايي و لاييكشيدنهاي بيربط نيست. امروز يه روز خاصه. با جفنگبازي از اين سر صبح خرابش نكن. حالا چرا جاده چالوس؟ چون نظير نداره و هيچ مسيري تو دنيا نيست كه اينقدر رانندگي توش لذتبخش باشه. يه ريسهي نرم و شهوتناك كه ماشين و محتوياتش توش ذوب ميشن و فارغالبال جلو ميرن. اون پيچهاي هارمونيك و تانژانتي، رودخونه كه پابهپا مياد، كوههاي سبز-برفي-خشك، تكدرختها و آبشارنماها، تونلهاي هيجانانگيز، گردو-تمشكفروشها، دوغ-لواشك-آشغالفروشها، و رستورانها... آهان، همين اول جاده كه رستورانها كمتر اسهالي هستن يه صبحونهي بيادموندني بخوريد. يه نيمروي نيمبند توي ظرف رويي(روحي!) با نون تازه و پنير و گردو. لطفاً براي چند ساعت تمام غم و غصهي دنيا رو پـاز كن. حتي تشويش حملهي آمريكا رو. اومدي اينجا دنبال آرامش، پس آروم باش و سعي كن از اين خوردهريزهايي كه دم دستته نهايت لذت رو ببري. مسابقهاي در كار نيست و براي جاده اومدين نه براي جا. خودتونو بسپارين به اين مار دلفريب. بگو ، بخند و تمام دنيايي رو كه خارج از اين جادهس به هيج بگير. بذار هركس آهنگهاي مورد علاقهشو به نوبت گوش كنه. حالا ميخواد بيلي جوئل باشه يا هايده يا اوانسنس. وسطاش هر آهنگ رو قطع كن تا هر كي آواز حموم خودش رو بخونه. توي تونل جيغ و داد يادتون نره. اگه كسي رو ديدين كه كنار جاده ميشاشه، هو كردن يادتون نره، اگه ماشين عروس ديدين بوق بوق و خرداديان يادتون نره. اگه تو ماشين جلويي يه بچه برگشته شما رو نگاه ميكنه، شكلك و جلفگري يادتون نره، و همهش يادتون باشه كه حرف معنيدار و كنايهآميز نزنين به هم و كاري نكنيد كه به يكي از جمع زهر مار بشه. سخت نگير. يه روزه. سر فرصت دست دوستت رو بگير و با دست هم بازي كنيد، يا لپشو بكش و اينا ولي حد خودتو نگهدار و فكراي جنسگونه رو استاپ كن امروز. كل جاده 145 كيلومتره و هرچقدر هم يواش برين چهار ساعت بيشتر طول نميكشه. پس تند نرو و سبقت كلهخري نگير و هر جا كه يكي يه چيز باحال يا يه منظرهي زيبا ديد وايسا. تا ميتوني عكس بگير و حتما چند دقيقهاي هم برين كنار رودخونه و حداقل پاهاتونو توي اون آب زلال و سرد فرو كنيد. خلاصه، ساعت دو و سه ميرسين نوشهر-چالوس. همه گشنه هستين و يه كمي هم خسته. برين يه ساحل خوب و خلوت و كم-جواد كه از سفراي قبلي يادتون مونده و قبل از هر كاري بساط آتيش و كباب رو راه بندازين. از يه جا نوشابه و يخ بخر. نون هم كه از همون جايي كه صبجانه خوردين گرفتي. كباب و نون و گوجهي آسماني رو كه توي اون شرايط (و هر شرايط ديگهاي) خوشمزهترين غذاي دنياست، سر فرصت بخوريد و شگفتزده بشين كه حتي كوفتيترين زندگي هم گاهي ميتونه سوپرخوش باشه. بعدش دو سه ساعت هنوز وقت دارين كه ولو بشين رو زمين و چرت بزنيد و چايي و ميوه و دري وري و هرچي كه پيش بياد. تاريك ميشه. بار و بنديل رو جمع كنيد كه هنوز زيباترين قسمت ماجرا مونده. جاده چالوس توي شب. عاليه. نميشه وصف كرد. اون نور چراغ ماشينها كه از پشت پيچها مياد جلو، و اون مناظر زيبايي كه ميدوني اون بيرونن هنوز ولي فقط شبح مبهمشون پيداس. اينجا رو ديگه من نميگم. چون قضيه شخصيتره توي اين شب. آروم ادامه بده و انگار كن كه اين مار دلفريب كه حالا به خواب رفته، هيچوقت بيدار نميشه و اين پيچاپيچ مستكننده هيچوقت دوباره در هياهوي روزمره گم نميشه...
.
مواد لازم: جاده چالوس، ماشين، دوستپسر/دختر(بسته به جنسيت خودتون)، فيله گوسفند خوابونده تو پياز و جوجهكباب زعفروني(هر كدوم 750 گرم)، يك كيلو گوجهفرنگي، يك زوج عقدكرده براي جلوگيري از نهي از منكر، منقل و ذغال و اينا، ميوه(مثلاً هندونه)، وسايل چاي، سيدي موزيك(بسته به سليقهتون فقط جون عمهتون دپكننده نباشه).
.
طرز: يه سهشنبهي غيرتعطيل همهي برنامههاتو از قبل كنسل كن. ساعت هفت بيدار شو و يه ساعت چسان فيسان كن و بعد اول برو دنبال دوستدختر و بعد زوج مذكور رو سر راه وردار، جوريكه ساعت نه اول اتوبان تهران كرج باشين. با يه سرعت معقول هم كه بري نيمساعته ميرسي اول جاده چالوس. نيازي به هنرنمايي و لاييكشيدنهاي بيربط نيست. امروز يه روز خاصه. با جفنگبازي از اين سر صبح خرابش نكن. حالا چرا جاده چالوس؟ چون نظير نداره و هيچ مسيري تو دنيا نيست كه اينقدر رانندگي توش لذتبخش باشه. يه ريسهي نرم و شهوتناك كه ماشين و محتوياتش توش ذوب ميشن و فارغالبال جلو ميرن. اون پيچهاي هارمونيك و تانژانتي، رودخونه كه پابهپا مياد، كوههاي سبز-برفي-خشك، تكدرختها و آبشارنماها، تونلهاي هيجانانگيز، گردو-تمشكفروشها، دوغ-لواشك-آشغالفروشها، و رستورانها... آهان، همين اول جاده كه رستورانها كمتر اسهالي هستن يه صبحونهي بيادموندني بخوريد. يه نيمروي نيمبند توي ظرف رويي(روحي!) با نون تازه و پنير و گردو. لطفاً براي چند ساعت تمام غم و غصهي دنيا رو پـاز كن. حتي تشويش حملهي آمريكا رو. اومدي اينجا دنبال آرامش، پس آروم باش و سعي كن از اين خوردهريزهايي كه دم دستته نهايت لذت رو ببري. مسابقهاي در كار نيست و براي جاده اومدين نه براي جا. خودتونو بسپارين به اين مار دلفريب. بگو ، بخند و تمام دنيايي رو كه خارج از اين جادهس به هيج بگير. بذار هركس آهنگهاي مورد علاقهشو به نوبت گوش كنه. حالا ميخواد بيلي جوئل باشه يا هايده يا اوانسنس. وسطاش هر آهنگ رو قطع كن تا هر كي آواز حموم خودش رو بخونه. توي تونل جيغ و داد يادتون نره. اگه كسي رو ديدين كه كنار جاده ميشاشه، هو كردن يادتون نره، اگه ماشين عروس ديدين بوق بوق و خرداديان يادتون نره. اگه تو ماشين جلويي يه بچه برگشته شما رو نگاه ميكنه، شكلك و جلفگري يادتون نره، و همهش يادتون باشه كه حرف معنيدار و كنايهآميز نزنين به هم و كاري نكنيد كه به يكي از جمع زهر مار بشه. سخت نگير. يه روزه. سر فرصت دست دوستت رو بگير و با دست هم بازي كنيد، يا لپشو بكش و اينا ولي حد خودتو نگهدار و فكراي جنسگونه رو استاپ كن امروز. كل جاده 145 كيلومتره و هرچقدر هم يواش برين چهار ساعت بيشتر طول نميكشه. پس تند نرو و سبقت كلهخري نگير و هر جا كه يكي يه چيز باحال يا يه منظرهي زيبا ديد وايسا. تا ميتوني عكس بگير و حتما چند دقيقهاي هم برين كنار رودخونه و حداقل پاهاتونو توي اون آب زلال و سرد فرو كنيد. خلاصه، ساعت دو و سه ميرسين نوشهر-چالوس. همه گشنه هستين و يه كمي هم خسته. برين يه ساحل خوب و خلوت و كم-جواد كه از سفراي قبلي يادتون مونده و قبل از هر كاري بساط آتيش و كباب رو راه بندازين. از يه جا نوشابه و يخ بخر. نون هم كه از همون جايي كه صبجانه خوردين گرفتي. كباب و نون و گوجهي آسماني رو كه توي اون شرايط (و هر شرايط ديگهاي) خوشمزهترين غذاي دنياست، سر فرصت بخوريد و شگفتزده بشين كه حتي كوفتيترين زندگي هم گاهي ميتونه سوپرخوش باشه. بعدش دو سه ساعت هنوز وقت دارين كه ولو بشين رو زمين و چرت بزنيد و چايي و ميوه و دري وري و هرچي كه پيش بياد. تاريك ميشه. بار و بنديل رو جمع كنيد كه هنوز زيباترين قسمت ماجرا مونده. جاده چالوس توي شب. عاليه. نميشه وصف كرد. اون نور چراغ ماشينها كه از پشت پيچها مياد جلو، و اون مناظر زيبايي كه ميدوني اون بيرونن هنوز ولي فقط شبح مبهمشون پيداس. اينجا رو ديگه من نميگم. چون قضيه شخصيتره توي اين شب. آروم ادامه بده و انگار كن كه اين مار دلفريب كه حالا به خواب رفته، هيچوقت بيدار نميشه و اين پيچاپيچ مستكننده هيچوقت دوباره در هياهوي روزمره گم نميشه...
.
.
پسنوشت: من سه ساله كه از اين لذت دور افتادم. شما برين و جاي منو خالي كنين. اگه تونستين چاملي رو هم بذارين تو صندوق عقب كه بچه حسرت به دل مونده. در ضمن اگه در حال حاضر، در «رابطه» نيستيد اصلاً مهم نيست. حتي اگه چهار تا سيبيل هم باشين، باز لذت خاص خودشو داره(مثلني).
0 حرف:
Post a Comment